یک آسیب جسمی برای بچه مهمتر است یا آسیب روحی؟!
***
*امر و نهی، صدای بلند، دعوا کردن قسمتی از آسیب روحی هستند!
**همچنان گفته استاد را هر لحظه تکرار میکنم، تربیت با خود خداست، ما وظیفه مان را انجام میهیم.
یک آسیب جسمی برای بچه مهمتر است یا آسیب روحی؟!
***
*امر و نهی، صدای بلند، دعوا کردن قسمتی از آسیب روحی هستند!
**همچنان گفته استاد را هر لحظه تکرار میکنم، تربیت با خود خداست، ما وظیفه مان را انجام میهیم.
هر چقدر هم تلاش کنی که بهترین وضع مد نظر را پیش بیاوری و طبق آن جلو بروی باز هم هستند موقعیتهایی که پشت سرت حرف میزنند. درست شبیه همان موقعیتی که خودت پشت سر کسی حرف زدی و ایراد گرفتی که مگر میشود؟!
در زمینه بچه و تربیت و رفتارهای خودمان واضحتر دیده میشود!
***
*دیدم که میگم!
**متن بالا در نقش جوالدوز بود.
**خدایا یک لحظه ما رو به خودمون وانگذار!
توی فرهنگ تربیتی ما یک سری گافهای تربیتی هست که باید با یک تدبیر صحیح پر شود. درست مثل جای خالی مفهوم غمِ شیرین! می شود هم به خاطر مشکب به وجود آمده ذهن درگیر باشد و هم لذت تلاش کردن و توکل کردن شیرینش کند. اصل ش از همین جنس غمها کم کم رشد شروع می شود.
یا مثلا پایدار نبودن خوشی، یا اینکه روزهای سخت هم قسمتی از زندگی هستند و نباید آنها را دور زد و یا هر نوع کار فکری و ذهنی برای فرار از مشکلات انجام داد.
***
*از سری همفکریهای تربیتی دونفره ما!
+بچهداری سخته؟
-خوبه الحمدلله. شیرینه.
+چند ماه دیگه میبینمت!
-
***
*کسی که تصمیم برای بچه دار شدن داشته و انتخاب کرده این مسیر رو، با این حرفها تغییری توی روند کارش ایجاد نمیشه.
**نامبرده فرزندی ندارد، نه خواهر و برادر خودش و نه خواهر و برادر همسرش هم فرزندی ندارند!
***سعی کنید به هیـــــــچ کس برای ادامه راه اینقــــــــدر انـــــــرژی ندید!
****نمیدونم چرا اصرار داریم درمورد همه چیز نظر بدیم!
در عجبم از آدمیزادی که خودمان باشیم؛ تا قبل از سر و صدا کردن بچه او را مجبور میکنیم صحبت کند، ساعتها با او تمرین میکنیم هجاهایی را به زبان بیاورد. تلاش می کنیم وسیلهای را دست او بدهیم تا نگهدارد و تکان بدهد. دست ش را می گیریم تا تاتی تاتی راه برود. چند سال بعد وقتی که تمام کارهای بالا را به درستی انجام میدهد می گوییم ساکت باش! شلوغ نکن! اسباب بازیهای ت را جمع کن! سر جایت بشین!...
کاش حوصله روزهای اول را ذخیره میکردیم برای این روزها...
اگر صحبت و برخوردهای ما معادلات ساده ریاضی بودند در یک دستگاه، دستگاه هیچ وقت جواب نداشت! لطف خداست که بچهها بزرگ میشوند و رشد میکنند و کمتر چیزی از برخوردهای ما یادشان میماند...
***
*هم چنان؛ به قول استاذنا، اصل تربیت با خود خداست. ما تلاش خودمان را میکنیم.
** و همچنان؛ هر شب زیر لب زمزمه میکنم اصل تربیت با خود خداست...
این چند شب، اولین شبهای محرمی بود که مصطفا درک میکرد. الحمدلله که شرایط فراهم شد و به هیات دانشگاه امام صادق (ع) رسیدیم. هرچند دیر میرفتیم و زود بر میگشتیم. و وسط آن همه بچه تقریبا صدایی از مداحی و سخنرانی به گوشم نمیرسید. اما همین قدر خوشحال بودم که مصطفا از همین روزهای اول در این فضاها قرار گرفته و در دستگاه عزای ارباب نفس کشیده...
***
*به قول استاذنا، اصل تربیت با خود خداست. ما تلاش خودما را میکنیم.
**هر شب زیر لب زمزمه میکنم اصل تربیت با خود خداست...
***نمی دونم چرا اینقدر شیرین بود این محرم!