زیتون

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سردبیر» ثبت شده است

عشقه‌ می‌پیچد به هر چه سر راه‌ش باشد فرقی نمی‌کند درخت باشد یا نرده‌ی ساختمانی چوبی در دل جنگل و یا صخره‌ای بزرگ و محکم کافی‌ست سر راه‌ش قرار گرفته باشد، ساقه‌های ظریف‌ش را هدایت می‌کند و برگ‌های کوچکِ سبزِ قلبی شکل‌ش را می‌پیچاند دور هرچه که سر راه‌ش باشد و همین‌طور بالا می‌رود و بالا می‌رود.

کافی است یک درخت تنومد بلند سر راه عشقه قرار بگیرد. عشقه از پایین درخت شروع می‌کند و می‌بیند که درخت چطور شوق آسمان دارد. راه مارپیچ‌ش را می‌گیرد و می‌رود، می رود و به شاخه‌های تنومند می‌رسد بعد هم کوچکترین شاخه‌ها را پیدا‌ می‌کند و فقط می‌پیچد به دورشان. آنقدر که دیگر درخت خفه می‌شود و بزرگترین آرزویش می‌شود روزنه‌ای نور و نه دیگر آسمان و بعد هم درخت می‌ماند و آرزهایی که دفن شدند زیر برگ‌های ریز و قلبی شکل. 

 دنیا و فراموشی هم با آدمی‌زاد همان کار را می‌کند که عشقه با درخت‌ِ بلند. اول‌ش فکر می‌کنیم که راحت می‌شود این ساقه‌های ترد و کوچکِ سبز رنگ را که رنگ زندگی دارند کم کم جدا کرد و کنار زد. ولی زمانی می‌رسد که می‌بینیم تا کوچک‌ترین منافذ ذهن‌مان هم‌رنگ فراموشی شده است و تمام وقت‌مان را صرف کندن همین برگ‌های کوچک کرده‌ایم. مایی که شوق رسیدن داشتیم و هدف‌مان دیدن آبیِ لبخند خدا بود نه سبزِ زمین‌گیر دنیا و فراموشی آغوش خدا.

و باز تنها خود خداست که می‌تواند با یک لبخند‌ش عشقه‌ را کنار بزند و دوباره آسمان و ابر و خورشید و زندگی را در کام جان‌مان بریزد و طعم‌ لبخندش را بچشاندمان.

***

*نوشته هایم را صرفا آرشیو می کنم در زیتون اگر فردا روزی سایت ها ونشریات نبودند، تکه های پازل ذهنم را یک گوشه برای خودم داشته باشم.

**کار شده در سایت خوبِ 5روز

۰ نظر ۰۹ دی ۹۲ ، ۱۱:۵۰
مریم حدادی

کسی که می‌خواهد بنویسد، اگر نخواند می‌میرد! اول قلم‌ش بعد روح‌ش و بعد هم طبیعتا خودش! 

سردبیر‌ها این وسط بهانه‌اند!

***

*مختارید که خط آخر را با هر وزن و لحنی، مثلا جُک مانند! بخوانید!

** دنبال بهانه‌ می‌گردی چرا دیوار سردبیرها را کوتاه می‌کنی؟!

۰ نظر ۳۱ تیر ۹۲ ، ۰۳:۰۶
مریم حدادی