زیتون

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصطفای ما» ثبت شده است

+آغو

-آغو

+آغو

-آغو

+آغوو

-آغووو

+آغوووو

....

در این قسمت از گفتگو نفر اول پا می کوبه!

***
*در ترجمه قسمت آخر اومده: لطفا ادامه بده!

**این گفتگوی مادر و پسری در اوایل صبح که عالیجناب سرحال باشن اتفاق میافته!

۰ نظر ۲۵ آبان ۹۳ ، ۰۹:۰۰
مریم حدادی

این چند شب، اولین شب‌های محرمی بود که مصطفا درک می‌کرد. الحمدلله که شرایط فراهم شد و به هیات دانشگاه امام صادق (ع) رسیدیم. هرچند دیر می‌رفتیم و زود بر می‌گشتیم. و وسط آن همه بچه تقریبا صدایی از مداحی و سخنرانی به گوش‌م نمی‌رسید. اما همین قدر خوش‌حال بودم که مصطفا از همین روزهای اول در این فضاها قرار گرفته و در دستگاه عزای ارباب نفس کشیده...

***

*به قول استاذنا، اصل تربیت با خود خداست. ما تلاش خودما را می‌کنیم.

**هر شب زیر لب زمزمه می‌کنم اصل تربیت با خود خداست...

***نمی دونم چرا اینقدر شیرین بود این محرم!

۰ نظر ۱۴ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۱
مریم حدادی

یک تپه بلند و سرسبز که یک درخت بزرگ در بالاترین نقطه آن قرار گرفته. یک حس درونی تشویق‌م می‌کند تا تمام این بلندی را بالا بروم و به درخت برسم.

 می روم. زیباترینی درختی است که در تمام عمرم دیده‌ام. نزدیک تر می‌شوم از بین برگ‌های سبز درخت درخششی می‌بینم.

دقیق‌تر می‌شوم، انگار میوه درخت است. دست‌م را بلند می‌کنم و شاخه‌ها را کنار می‌زنم. چشمان متعجب‌م را می‌دوزم به چیزهایی که انگار میوه درختند! مریم! از شاخه‌های درخت کلمه مریم آویزان است مریمی که می‌درخشد! 

شاید این خواب شیرین، تجلی دوست داشتن اسم‌م در واقعیت باشد! همیشه اسم‌م را دوست داشتم!

***

* از حضرت بهشتی‌شان پرسیدم، گفتند بابا پیشنهاد دادن، به دلم نشست، گذاشتیـم مریــــــــم!

** اگر روزی مصطفا بپرسد، می‌گویم بابا پیشنهاد دادن، نتوانستم دل بکَنم، گذاشتیم مصطفا!

***به نوعی از انـــــــــواع خــودخــواهی دچارم! می دانم!

****در پناه صاحب اسم‌ت باشی شیرین کوچک!


۰ نظر ۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۵:۲۷
مریم حدادی

یک سری احساسات جدید در حال شکل گرفتن هستند!

صرفا جهت اطلاع!

همین!


۰ نظر ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۳۴
مریم حدادی

اصلا انگار دخترها مادر می‌شوند تا صبوری کنند، ایثار کنند، شب زنده‌داری کنند!

اصلا انگار دخترها  مادر می‌شوند بوی بهشت را از وجود جگرگوشه‌شان استشمام کنند!

اصلا انگار دخترها که مادر می‌شوند لبخند خدا را می‌بینند!

اصلا انگار خدا خواسته بهترین هدیه‌اش را با مادر شدن به دخترها بدهد! 

لذت نابی ‌ست... 

مستدام باد

***

*عنوان، یادآور یک دنیا خاطره‌س برای من، خاطرات شیرین، زندگی بخش...

۱ نظر ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۳۳
مریم حدادی