زیتون

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

احساس می‌کنم شبیه ماهیِ قرمزِ تنگی شده‌ام که آب‌ش تبخیر شده و املاح‌ش روی دیواره بلوری تنگ نشست کرده. 

احساس می‌کنم ذهنم دارد دست و پا می زند، آنقدر که کتاب نخواندم، مطالعه نکردم. دنیا را خاک گرفته می‌بینم! تقصیر کسی هم نیست. تقصیر خودم هم نیست! شرایط این‌طور بود! 

حالا فقط یک  نفر باید بیاید و این تنگ زیبای بلوری را بگیرد زیر آب سرد و زندگی!

***

*آسمان از توی تنگ کم آب هم زیباست، یعنی زندگی زیبایی خودش را دارد.

**به لبخند خدا امیدوار باشی باران هم می‌بارد!

۰ نظر ۱۵ آبان ۹۳ ، ۱۹:۴۱
مریم حدادی

این چند شب، اولین شب‌های محرمی بود که مصطفا درک می‌کرد. الحمدلله که شرایط فراهم شد و به هیات دانشگاه امام صادق (ع) رسیدیم. هرچند دیر می‌رفتیم و زود بر می‌گشتیم. و وسط آن همه بچه تقریبا صدایی از مداحی و سخنرانی به گوش‌م نمی‌رسید. اما همین قدر خوش‌حال بودم که مصطفا از همین روزهای اول در این فضاها قرار گرفته و در دستگاه عزای ارباب نفس کشیده...

***

*به قول استاذنا، اصل تربیت با خود خداست. ما تلاش خودما را می‌کنیم.

**هر شب زیر لب زمزمه می‌کنم اصل تربیت با خود خداست...

***نمی دونم چرا اینقدر شیرین بود این محرم!

۰ نظر ۱۴ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۱
مریم حدادی
وقتی می‌بینم مجردها لحظه لحظه‌ای که توی این وضع هستند چه نعمت‌هایی رو از دست می‌دن، هیچ کاری ازم بر نمیاد الا دعا!
۰ نظر ۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۹:۴۱
مریم حدادی

یک تپه بلند و سرسبز که یک درخت بزرگ در بالاترین نقطه آن قرار گرفته. یک حس درونی تشویق‌م می‌کند تا تمام این بلندی را بالا بروم و به درخت برسم.

 می روم. زیباترینی درختی است که در تمام عمرم دیده‌ام. نزدیک تر می‌شوم از بین برگ‌های سبز درخت درخششی می‌بینم.

دقیق‌تر می‌شوم، انگار میوه درخت است. دست‌م را بلند می‌کنم و شاخه‌ها را کنار می‌زنم. چشمان متعجب‌م را می‌دوزم به چیزهایی که انگار میوه درختند! مریم! از شاخه‌های درخت کلمه مریم آویزان است مریمی که می‌درخشد! 

شاید این خواب شیرین، تجلی دوست داشتن اسم‌م در واقعیت باشد! همیشه اسم‌م را دوست داشتم!

***

* از حضرت بهشتی‌شان پرسیدم، گفتند بابا پیشنهاد دادن، به دلم نشست، گذاشتیـم مریــــــــم!

** اگر روزی مصطفا بپرسد، می‌گویم بابا پیشنهاد دادن، نتوانستم دل بکَنم، گذاشتیم مصطفا!

***به نوعی از انـــــــــواع خــودخــواهی دچارم! می دانم!

****در پناه صاحب اسم‌ت باشی شیرین کوچک!


۰ نظر ۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۵:۲۷
مریم حدادی

هیچ اتفاقی توی زندگی نمی‌افته مگه این‌که هر دو نفر روی اون اثر گذاشتن.

چه موفقیت چه غیر اون!

***

*این نتیجه گیری در امتداد تدبیر و لطف خداست!

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۴:۴۴
مریم حدادی